من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر

کلمات من ، اینجا در سیاره‌ای دیگر

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر

کلمات من ، اینجا در سیاره‌ای دیگر

هوا بد است؛ تو با کدام باد میروی؟

سه شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۸:۰۴ ب.ظ

لئوی عزیز

می‌خواهم بی‌خبر بمانم؛ از دنیا و بازی‌های جدیدی که برایم رو می‌کند ، از ناامیدی‌هایی که از تنم بالا می‌رود و به انتهایی‌ترین معبر گلویم می‌رسد و از آینده‌ای که شاید اگر استرسش را نداشتم حال حالایم بهتر بود. روزهای خوبم ، بیرون‌رفتن‌هایم با آ و میم و گاهی ا ، کوهنوردی‌های نامرتبم ، همه‌ی این‌ها حباب‌های کوچکی هستند. خوشحال نگهم می‌دارند. مرا بالا می‌برند و از زمینی که زندگی‌کردن بر روی آن کار بزرگی‌ست دور می‌کنند. اما به چندساعت نرسیده حباب کوچکم می‌ترکد و من درست روی پاهایم می‌ایستم.شاید هیچکس ، حتا خودم هم نمی‌دانم چقدر همه‌چیز ناگهان دردناک شد.خودم که خودم را زده‌ام به آن راه.که بی‌تفاوتی و گریز از مهلکه را انتخاب کرده‌ام این‌بار.آخر آدم‌ها نمی‌توانند مدام با سرنوشت در جنگ باشند. برای همین گذاشته‌ام با جریان زندگی بروم. خسته‌تر از این هستم که دنبال دلیل برای هرچیز بگردم.پس به من حق بده ساعت‌ها به سقف اتاقم زل بزنم و نفهمم با این قسمت از زندگی چطور کنار بیایم.هضمش کنم و اگر امکانش بود بپذیرمش. البته که همه‌چیز را پذیرفته‌ام حتا این غم بزرگ را که تا همیشه روی زندگی‌ام سایه انداخته.سایه‌ای تاریک مانند ابرهای این روزهای توی آسمان.من هم همان آفتابی هستم که هر لحظه در تلاش است تا دوباره همه‌چیز را روشن کند.بله نارنجی عزیزم.این روزها قهوه‌ام مزه‌ی شوری اشک‌های نریخته‌ام را می‌دهد و راستش را بخواهی من شیفته‌ی تمام قهوه‌های تلخم. و کتابم... شاید باید تمامش کنم و سراغ کتاب‌های بهتری بروم.اولین کتاب امسالم ، تاریک‌ترین کتابی بود که در زندگی‌ام خوانده‌بودم.حالا بهتر است به رعدوبرق‌های آسمان تن بدهم؛ همیشه آسمان بعد از روزهای طوفانی ، دیدنی می‌شود.

 

امی در روزهای طوفانی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۲/۱۸