بازگشت ح
يكشنبه, ۸ مرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۲۸ ب.ظ
لئوی عزیز
امشب بعد از مدتها ح عزیزم را دیدهام و در پوست خودم دیگر جایی ندارم.مرا میتوانی آن بالا در آسمان تاریک شب ، جایی در نزدیکی ماه کاملی که امشب در آسمان هست ، پیدا کنی. سبکم و سبکبالی این لحظه از زندگی را مدیون وجود ح هستم که با گوش دادن به حرفهای معمولی و روزمرهاش، ذرات سنگین قلبم را برمیدارد و به جای آن نور میپاشد.قلبم به نورهای کوچکی که از سمت او به من میرسد دوباره از نو شروع به کار کردهاست.این روزها مردهبودم از این سختیها ، از این خبرهای بدی که حتا دیگر توان شوکهکردن را از من گرفته بود ، از این همه بغضی که به تنهایی قورتشان دادم و کسی هم نفهمید.اما حالا میتوانم تا مدتی خودم را به روزهای با او بسپارم و ایمان داشته باشم واقعا همهچیز زندگی فوقالعاده است.
امی خوشحال و ذوقزده
۰۲/۰۵/۰۸