من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر

کلمات من ، اینجا در سیاره‌ای دیگر

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر

کلمات من ، اینجا در سیاره‌ای دیگر

شرقی غمگین

جمعه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۲۷ ب.ظ

"نمی دانم چندمین روز جنگ! اما اگر از من بپرسی می‌گویم هزارمین سال جنگ! از تهران خارج شده‌ایم. بابا تازه عمل کرده‌است و با جراحت و رنگ پریدگی رانندگی می‌کند. عکس میم را با خودم برمی‌دارم.نمی‌دانم باید چه کار کنم. دارم ترسناک‌ترین تصوراتم را با چشم می‌بینم. دلم برای تهران شلوغ تنگ خواهد شد."

این چندخط را یکشنبه نوشته‌ام و امروز جمعه‌است. دوباره به خانه برگشتم ، به پناهگاه ، به آغوش همیشه باز تختم. خوشحال از بازگشتن به این نقطه از دنیا که حداقل برای من است.تا به حال هیچوقت آنقدر دلتنگ خانه نبوده‌ام.برگشته‌ام و روزهای تکراری آنجا را به دست فراموشی خواهم سپرد. بلاتکلیف‌ترین روزها را سپری می‌کنیم. یکشنبه باید شرکت باشم اما هنوز جنگ تمام نشده. با هر صدایی از بیرون پشت پنجره قلبم چندثانیه نمی‌زند. به عین می‌نویسم«از مردن نمی‌ترسم ....ابدا ! فقط از ازدست‌دادن می‌ترسم.»

​​​​​​

 

امی ، در پناهگاه شخصی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴/۰۳/۳۱