نرم نرمک میرسد اینک بهار
بعد از اتمام هرسال انتظارم این است که با یک حلقهی گل به استقبالمان بیایند و بگویند دمتان گرم ، بلخره موفق شدید به خط پایان برسید. بعد گردن هرکداممان _ ما آدمهایی که خیلی گناه داریم برای زندگی در این جهنم ساختگی_ یک مدال طلا بیاندازند و برایمان سوت و هورا بکشند...پایان هرسال باید به همین حماسی باشد.ما که تا توانستهایم صبوری به خرج دادهایم.نامهربانی و ناملایمت آدمهای دیگر را به خاطر شرایط نامطلوب آن لحظهشان تحمل کردیم و دم نزدیم.ما که با ظلم بزرگ شدهایم و بیشتر از هر زمان دیگری ان را لمس کردهایم.ما که رویاهایمان به واقعیت نرسیدند و در حد یک فلشبک شبانه در خاطرمان ماندند. دیگر غمگینترش نخواهم کرد.برای سال جدید فقط میخواهم صبوریام را چند لایه بیشتر کنم(همان پوست کلفتبودنم را) و مهربانیهای گمشدهام را کشف کنم.به موفقیتهای بیشتری باید برسم. به افتخارهایی که هرکدامش باید دلیل خوشحالی طولانیمدتم بماند. میم هم قرار است امسال کاملا خوب شود. من مطمئنم برای میم یک معجزه بزرگ اتفاق میافتد. پس از همین حالا خودم را برای این اتفاق خوب آماده کردهام.خوشحالیهای دنبالدارم زیادتر از همیشه خواهند شد.نگرانیهای کمتری دارم.استرس؟ محال است خودم را در موقعیتی قرار دهم که استرسزا باشد. همهچیز این بار طوری به نفع من خواهد بود که باورت نمیشود.چون من خیلی باور دارم به لحظههایی که قرار است بهتر رقم بخورند.به امید سالی که قرار است پر از سلامتی و خوشحالی و نور برای همهی آدمهای کرهزمین باشد.
امی ذوقزده بخاطر سال نو