من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر

کلمات من ، اینجا در سیاره‌ای دیگر

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر

کلمات من ، اینجا در سیاره‌ای دیگر

آغاز بیست‌وهشتمین چرخش

جمعه, ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۲:۰۴ ق.ظ

لئوی عزیز

من هرچقدر بزرگ‌تر شوم ، توی بیست و دو سالگی‌ام مانده‌ام.قلبم را در آن روزها رها کرده‌ام و دوباره به زمان برگشته‌ام.و حالا هرچقدر شمع‌هایم بیشتر شود احساس نمی‌کنم که چیز زیادی تغییر کرده‌است.بیست و هشت‌سالگی را با بدن‌درد و کوفتگی شدید پس از دوازده‌ساعت کوهنوردی آغاز می‌کنم.با تولد کوچک و نمادینی که توی جان‌پناه «امید» برایم گرفته‌شد.(امید؛شاید این هم یک نشانه‌ است.)با پوست سوخته‌ام ، با اتاق کمی نامرتبم ،با لبخند عمیقم توی آینه ، با امیدها و آرزوهایی که این بار قرار است برایشان جنگیده‌شود به استقبال یک فصل دیگر از زندگی خواهم رفت.خیلی امیدوارم به روزهای بعد از این؛ به اتفاقاتی که قرار است مسیر زندگی‌ام را به طرز شگفت‌انگیزی تغییر دهند...

از عشق هم شفا یافته‌ام ؛ که در لحظاتی که اهمیت چطور زیستنم برایم زیاد است آ به کمکم می‌آید.برایم آفتابگردان می‌خردو لبخندم طور دیگری عمیق می‌شود.توی کافه‌ی کوچکی که برایم جدید و جالب است تولدم را با دوست‌هایش جشن میگیرد.کیک کوچکم ، گل‌های زیبایم ، لبخند و چشم‌های خندان آ باعث می‌شوند تا این‌بار دیگر از روزهای تولدم به تاریکی اتاقم فرار نکنم.آخر شب هم میم با کیکی دیگر سوپرایزم می‌کند.خوشحالم می‌کنند. خوشحالی‌ام سرریز می‌شود.نه لطفا... بزرگ نشو امی. همانطور کوچک و ساده بمان. همینطور از معمولی بودن لذت ببر.بیشتر لذت ببر از دنیایی که پیش می‌رود و لحظاتی که احساس میکنی خوشبختی همینجاست!کمی مصمم‌تر و کمی شجاع‌تر از همیشه پیش برو. احساس عجیبی به من می‌گوید این فصل از زندگی با همه‌ی فصل‌های قبلی فرق می‌کند.

 

امی کوچک متولد‌شده

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳/۰۲/۰۷