تو با کدام باد میروی؟
لئوی عزیز
کاری برایم انجام بده. معجزه بزرگ تری از آسمان ها برایم بخواه.حالا که باران غمگینانه می بارد هیچ چیز خوشحالم نمیکند. از همه آدم ها فراری هستم و آنقدر ناتوانم در صحبت کردن ، که دلم میخواهد سال های زیادی را بخوابم.آنقدر عصبانی هستم که برای خودم یک ماگ پر از گل گاو زبان تجویز کرده ام بلکه کمی ، فقط کمی ذهنم شل شود. این بدن درد و کوفتگی از ورزش دیروز ، این عقب افتادن هایی که همه چیز زندگی ام را بهم میریزد ، این باران بی موقع ، فردا صبح زود با میم MRI رفتن ، صدای نوتیفیکیشن گوشی ، ابراز علاقه های شدید آ ، همه چیز عصبیم میکند. یک بغض بزرگ را حمل میکنم که هرآن مواظبم که نشکند.شاید اگر پابه پای این آسمان گرفته گریه کنم ، کمی حالم بهتر شود. نمیدانم ... نمیدانم.اما خوب میدانم با هزار سال بارش شبانه روز هم دل من باز نمیشود....هوا بــد است..!
امی تحت فشار