من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر

کلمات من ، اینجا در سیاره‌ای دیگر

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر

کلمات من ، اینجا در سیاره‌ای دیگر

مونولوگ‌های بی‌سروته

پنجشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۱:۴۵ ق.ظ

نازک نارنجی بغض‌آلودی هستم که خوشحالی امروز از دماغش درآمده‌است. میم باعث اذیتم می‌شود.قلبم را فشرده می‌کند.و گاهی خیال میکنم یعنی می‌شود آدم از خواهر خودش متنفر شود و در عین حال جانش را هم بدهد؟ می‌شود؟
میم گاهی زندگی را به انتهایی‌ترین نقطه‌ی گلویم می‌رساند
گاهی خودم را لبه‌ی یک دره‌ی بلند و تاریک تنها پیدا میکنم که میم هلش می‌دهد و من سقوط می‌کنم.پیچ و تاب میخورم در فضا. سرم به سنگی سخت برخورد می‌کند و دردم می‌گیرد اما نمیمیرم. بدی زخم‌های آدم‌‌ها این است که انسان جانش بلافاصله تمام نمی‌شود. زخم‌ها غده می‌شوند و غده‌ها بزرگ و بزرگ می‌شوند.میم برایم زهر و مرهم است.دور بودن از او حالم را بهتر می‌کند و اگر هم نباشد انگار که دیگر فاتحه‌ی زندگی‌ام خوانده‌است.
اینجا باشد این نوشته. که بخوانمش بعدها. که چقدر درمانده می‌شوم از آدم‌های نزدیکم.که چقدر خسته می‌شوم ناگهان از زندگی. حتا با وجود عشق. حتا با تمام امیدی که در دلم هست. که آدم‌ها تمامشان خنجر هستند. اگر تو را زخمی نمی‌کنند چیزی از خنجربودنشان کم نمی‌شود. سرم متلاشی می‌شود. و چشم‌هایم دریاچه. نورون‌های مغزی‌ام در جریانی مغناطیسی در سرم مدام این‌طرف و آن‌طرف می‌روند.
قطره‌ی اشکی سرازیر می‌شود.
زخم‌ها به مرور التیام پیدا می‌کنند
جای زخم‌ها اما نه!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱/۰۲/۱۵