book mark
يكشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۸:۵۹ ب.ظ
غم و غصه من اینطوریه؛مثل یه اتاق خیلی بهمریخته که برقش رفته.تاریکیش بخاطر ماتمیه که برای باس گرفتم.اولین چیز بدی که توی این خونه هست همینه. به محض اینکه وارد خونه میشی ، اولین چیزی که میبینی همینه که رو همه چیز سایه افتاده، ولی اگه بشه چراغو روشن کنی میبینی خیلی چیزا تو اتاق هست که درست نیست یا سر جاش نیست. ظرفها کثیفه، روشویی پر کپکه، فرشا کجه.فرش کجم الزبته. اتاق به هم ریختم الزبته.اگه اینقدر احساساتم تو تاریکی نپیچیده بود غصه الزبت رو هم حس میکردم.چون الیزبت نمرده.الزبت بیست دقیقه اونطرفتر با یه سرباز آلمانی زندگی میکنه.
+《مونیکا هسی》
+《دختری با کت آبی》
۰۱/۰۲/۱۸