من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر

کلمات من ، اینجا در سیاره‌ای دیگر

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر

کلمات من ، اینجا در سیاره‌ای دیگر

بی‌خوابی‌های دوره‌ای آشفته

سه شنبه, ۶ دی ۱۴۰۱، ۱۱:۵۶ ب.ظ

لئوی عزیز 

ساعت از یازده شب هم گذشته است اما من خوابم نمیبرد.قهوه‌ای که با آ خورده‌ام کار را خراب کرده‌است.از صدای گریه‌ی دخترک طبقه‌ی بالایی که هرشب هست ، دلشوره‌ی بدی میگیرم و همین شاید باعث بی‌خوابی و یا بهتر بگویم ، بدخوابی‌های این مدتم هست.به هرحال توی تختخوابم هستم و تمام راه‌های زود خوابیدن را در ذهنم تمرین میکنم.بی فایده است.مغزم مانند انبار شلوغی است که فکرهای کهنه و قدیمی ، احساسات منفی و دلهره‌آور ، رویاهای گذشته ، پشیمانی‌ها ، گمان‌ها و ترس‌هایم درهم تلنبار گشته‌اند ؛ من اما دنبال سر سوزنی آرامش ، این انبار آشفته را زیر و رو میکنم.بهتر نیست همه‌چیز را بپذیرم و دست از جنگیدن برای چیزهایی که اتفاق افتاده‌اند بردارم؟!سرو سامان ندارم.فقط قلبم گرم شده‌است.فقط یک تیک بزرگ از آرزوهایم خورده و تمام زندگی‌ام بخاطرش روی هواست.نه امی! نباید ناشکر این روزها باشی.داری تمام تلاشت را میکنی.داری صخره‌ی بزرگ زندگی‌ات را با موفقیت بالا می‌روی پس وقت خوبی برای شکایت‌های بی‌اساست نیست. یک تشویق بزرگ میخواهم.یک دلگرمی بزرگ‌تر مانند ح که گاهی جملاتش مرا زنده می‌کرد و به زندگی برمی‌گرداند.اما حالا باید با نبود ح کنار بیایم و ببینم بدون ح چطور میتوانم از پس روابط دوستانه‌ام بربیایم.تا اینجا را معمولی بوده‌ام.نه چندان موفق و نه چندان شکست‌خورده. با آدم‌ها کنار آمده‌ام هرچند که شبیه من نبوده‌اند. نمیشود توی خودت فرو بروی و با همه قطع رابطه کنی. چیزی که من شدیدا دلم میخواهد صبح تا ساعت چهار بعدازظهر به این منوال سپری شود اما نه ... نمیشود. خلوتت را بهم می‌زنند و هاله‌ی درونگرای دورت را پاره می‌کنند. به ساعت های تنهاییم بیشتر نیاز دارم.به روزهایی که کسی نباشد و من کمی به خود در خود فرورفته‌ای که دارد تظاهر میکند چیز خاصی نیست نزدیک شوم.دلتنگی برای خودم که درون کالبد خسته‌ام غرق شده‌است و پیدا کردنش زمان زیادی می‌برد خواب را از من گرفته و صدای گریه‌ی دخترک همسایه، شبیه مویه و سوگواری من است برای خودم.

ساعت نزدیک دوازده شب است.

نه...هنوز هم خوابم نمیبرد.

 

 

امی در شبانه‌ها

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۱۰/۰۶