book mark
پنجشنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۲، ۰۵:۵۱ ب.ظ
شوربختی مرد در این است که سن خود را نمیبیند.جسمش پیر میشود اما تمنایش همچنان جوان میماند.زن ، هستیاش با زمان گره خورده. آن ساعت درونی که نظم میدهد به چرخهی زایمان ، آن عقربه که در لحظهای مقرر میایستد روی ساعت یائسگی. اینها همه پای زن را راه میبرد روی زمین سخت واقعیت. هرروز که میایستد برابر آینه تا خطی بکشد به چشم یا سرخی بدهد به لب ، تصویر روبهرو خیرهاش میکند به ردپای زمان که ذره ذره چین میدهد به پوست.اما مرد پایش لب گور هم باشد ، چشمش که بیفتد به دختری زیبا ، جوانی او را میبیند اما زانوان خمیده و عصای خود را نه؛ مگر وقتی که واقعیت با بیرحمی تمام آوار میشود روی سرش.
+«رضا قاسمی»
+«چاه بابل»
۰۲/۰۱/۳۱