من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر

کلمات من ، اینجا در سیاره‌ای دیگر

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر

کلمات من ، اینجا در سیاره‌ای دیگر

بازگشت به خویش

شنبه, ۱۶ دی ۱۴۰۲، ۱۲:۳۵ ق.ظ

لئوی عزیز

رهایی‌ام ، آن وقت که با همه خداحافظی کردم را باید می‌دیدی.این آدم‌ها ، این مکان نامقدس ، هرچند که به من شانس دیده‌شدن را داد اما برایم کاملا تاکسیک‌تربن بود.چگونه می‌توانستم بمانم و نظاره‌گر به غارت رفتن روزهای خوب زندگی‌ام شوم؟ من که نفهمیدم اصلا بیست و پنج سالگی تا بیست و هفت سالگی‌ام چطور گذشت.از میدان انقلاب تا قیطریه را می‌دوم با فراغ بال.به مصاحبه‌ی ساعت سه بعدازظهرم دیرتر می‌رسم.برگه‌های مشخصاتم را پر میکنم.خانم عینکی بدون شال و مانتویی که چشم‌های مهربانی داشت با من مصاحبه می‌کند.توی تراس شرکت نشسته‌ایم.از من درباره ویژگی‌های خوب و بدم می‌پرسد.از خودم می‌پرسد.علایقم...همه‌چیز را با کمی مکث جواب می‌دهم.انگار به مدت دو سال این آدم را توی صندوقچه‌ی ته کمد گذاشته بودمش و از حالش ، روزگارش ، علایقش بی‌خبر بودم.به خودم بازگشته‌ام.و فکر نمیکنم هیچ بازگشتنی تا این حد شیرین باشد.مرا ببخشید که تا این مقدار بی‌فکر کار کردم و نفهمیدم چطور دارم به تک‌تک اجزای روحم ظلم می‌کنم.پس دیگر وقت آن است که به خودم توجه کنم.چیزهایی که دوستشان دارم را انجام دهم.خودم را دوست‌تر داشته باشم و در آخر همان آرزوی پیشین خودم را عملی کنم ؛ خوب باشم و خوب‌تر زندگی کنم.

 

امی با فراغ بال

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲/۱۰/۱۶