من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر

کلمات من ، اینجا در سیاره‌ای دیگر

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر

کلمات من ، اینجا در سیاره‌ای دیگر

پشت پلک‌های شب

جمعه, ۴ اسفند ۱۴۰۲، ۱۲:۳۹ ق.ظ

لئوی عزیز

سخت‌ترین و طولانی‌ترین مریضی زندگی‌ام را سپری کردم و هنوز آثار کمش با من هست.با سفکسیم و اکسپکتورانت شب‌ها را مست می‌کردم و صبح‌ها طوری بیدار می‌شدم که نمیدانستم حالا در کدام یک از زندگی‌هایم هستم.منگی بعد از قرص‌ها را دوست داشتم.تمام خستگی‌هایم ، دغدغه‌های اخیرم را پاک می‌کرد و مرا به صورت دردناکی در زمان حال نگه می‌داشت. با این حال روزهای سخت اما خوبی را گذراندم.میم پرتودرمانی‌اش تمام شده و حالش خوب نیست.قلبم امشب برای میم سست است.احساس می‌کنم رگ‌های خونی‌ام تعادلشان را از دست داده‌اند و دیگر پمپاژ نمی‌کنند.پاهای یخ‌کرده‌ام را در دمای بیست و پنج درجه خانه به شوفاژ می‌چسبانم و با خودم می‌گویم میم باید قوی بماند.آنقدر این ماه نگران بوده‌ام که بعد از چهل روز دچار یک خون‌ریزی شدیدی شده‌ام.بدنم خالی کرده‌است اما همه را دلداری می‌دهم و توی خودم می‌لغزم.از نامطمئنی همه‌چیز ترس برم می‌دارد.تاریکی شب اما همیشه مرهم زخم‌هایی بوده‌است که دوست نداشتمشان. حالا یک جایی در این درندشت سیاه پنهان شده‌ام. غصه‌هایم را پخش کرده‌ام تا خوب تجزیه شوند.صبح خاکسترشان را جمع خواهم کرد و با آن‌ها به دنبال زندگی خواهم رفت. زندگی ، واژه‌ی دردناک و خوشایندی که مجابت می‌کند هرطور شده باید ادامه دهی. دارم ادامه می‌دهم با افسردگی قدکشیده‌ام ، با بهانه‌هایی که کوچکند اما قلبم را روشن می‌کنند. روزهای خوبم کجا رفته‌اند باز؟ باید برگردند و مرا که این همه اشتیاق زندگی از چشم‌هایم بیرون می‌زند را با خودشان ببرند.اینجا لابه‌لای این اتفاقات سریع کاری از دست من برنمی‌آید. زورم به چیزی نمی‌رسد.من فقط بلدم امید داشته باشم و منتظر آن روزهای روشن بمانم.برای همه‌چیز دعا کن.دعاهای من به آسمان نمی‌رسد دیگر ...

 

امی پنهان‌شده در سیاهی‌ها

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲/۱۲/۰۴